«همراه با سیدالشهدا (از مدینه تا کربلا)»
89/9/16 9:57 ع
فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت، در آغاز حرکت از مدینه و موضعگیریهای ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاههای میان راه روی داده است، میتوان یافت.
در این مجموعه سعی شده است ضمن آگاهی از نام منزلگاهها و مسیر تقریبی حرکت امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا، با اهداف و دیدگاههای آن حضرت آشنا شده و مختصری از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر بیان شود.
منابع و مآخذ:
مقتل (مقرم) ترجمه عزیزالله عطاردی.
خلاصه تاریخ اسلام (رسولی محلاتی)، تلخیص چنارانی.
زندگانی حضرت ابی عبدالله الحسین (ع)، (عمادزاده).
سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا شهادت، (محمدصادق نجمی)
قصه کربلا، (علی نظری منفرد).
وقعه الطف لابی مخنف (تحقیق: محمدهادی الیوسفی).
الحسین فی طریقه الی الشهاده (السید علی الهاشمی).
مدینه
زمان: نیمه دوم ماه رجب سال 60 هجری
حاکم وقت مدینه (ولید بن عتبه) پس از مرگ معاویه دستور یافت تا از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد. حضرت فرمود: «...یزید مردی است شرابخوار و فاسق که به ناحق خون میریزد و اشاعه دهنده فساد است و دستش به خون افراد بیگناه آلوده گردیده و شخصیتی همچون من با چنین مرد فاسدی بیعت نمیکند».
وقتی که مروان بن حکم بیعت با یزید را از حضرت درخواست کرد امام (ع) فرمود: ای دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است و اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید، او را بکشید». و امت او چنین دیدند و عمل نکردند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق گرفتار کرده است.
امام (ع) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر (ص) از مدینه به طرف مکه حرکت کرد.
امام حسین هدف خروج از مدینه را در وصیتنامهاش چنین بیان میکند:
و جز این نیست که برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (ع) رفتار نمایم.
مکه
زمان: از 3 شعبان تا 8 ذی الحجه 60 هجری
امام (ع) در سوم شعبان به مکه رسید و در خانه عباس بن عبدالمطلب سکنی گزید. مردم مکه و زائران خانه خدا که از اطراف آمده بودند، به دیدار حضرت شرفیاب میشدند.
امام (ع) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب کوفیان، مسلم بن عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی کوفه فرستاد.
امام (ع) طی نامههایی به مردم بصره و کوفه، سزاوارترین مردم برای خلاقت و امام را اهل بیت (ع) معرفی کرد و...
حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم کوفه با وی و از سوی دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا ـ که تصمیم بر قتل آن حضرت، در آن جاگرفته بودند ـ حج را به عمره تبدیل کرد و در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان، به سوی عراق روانه شد.
قسمتی از آخرین سخنرانیهای حضرت در مکه:
ما اهل بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم... هر کس میخواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار نماید، آماده حرکت با ما باشد.
صفاح
زمان: چهارشبه 9 ذی الحجه 60 هجری
قبل از رسیدن به این منزلگاه، در محلی به نام «تنعیم» امام (ع) دستور داد اموال کاروان حامل پارچههای یمانی که با پول بیت المال تهیه و توسط حاکم یمن برای یزید ارسال میشد را با ولایتی که داشت ضبط کنند. این خود نشانه قیام در مقابل خلافت غاصبانه بنی امیه بود.
امام (ع) در پاسخ به مخالفین حرکت به سوی عراق، فرمود: «رسول خدا را در خواب دیدم و به امر مهمی ماموریت یافتم و باید آن را تعقیب نمایم».
فرزدق شاعر که عازم مکه بود در «صفاح» با حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال مردم عراق جویا شده بود؛ گفت: «دلهای مردم با توست ولیکن شمشیرشان با بنی امیه است.»
سخن حسین (ع) خطاب به فرزدق در این منزلگاه:
اگر پیش آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمتهایش شکر گوییم. اگر پیش آمدها بر وفق مراد نبود آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت میکند، از مسیر صحیح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد.
ذات عرق
زمان: دوشنبه 14 ذی الحجه 60 هجری
حضرت در این منزلگاه به «بشر بن غالب» رسیده و از اوضاع و احوال کوفه پرسیدند؛ وی گفت: «شمشیرها خدمت بنی امیه و دلها با توست.» حضرت او را تصدیق کرد.
عبدالله بن جعفر، همسر زینب (س) امان نامهای را از استاندار مدینه «عمروبن سعید» که آن ایام در مکه به سر میبرد، گرفت و برای حضرت آورد که مضمون آن چنین بود: «من تو را از ایجاد تفرقه برحذر داشته و از هلاکت تو میترسم! لذا به سوی من برگرد تا در امان من بمانی». حضرت در جواب چنین فرمود: «کسی که به سوی خدا دعوت کند و عمل نیک انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستیم، از خدا و رسولش جدا نمیشود... اگر در نوشتن نامهات خیر مرا آرزو کردهای، خدا پاداش تو را بدهد».
عبدالله پسران خویش (عون و محمد) را به خدمت در کنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش کرد و خود به سوی مکه بازگشت.
قسمتی از نامه حضرت به «عمروبن سعید» که در این منزلگاه نوشت:
بهترین امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنیا خواهانیم تا در قیامت به ما امان بخشد.
حاجر
زمان: سهشنبه 15 ذی الحجه 60 هجری
حضرت نامهای را برای تعدادی از مردم کوفه توسط «قیس بن مسهر» فرستاد و چنین نوشت: «نامه مسلم بن عقیل که حاکی از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسید خداوند به خاطر نصرت و یاریتان پاداش بزرگی نصیبتان کند... هنگامی که فرستاده من (قیس) بر شما وارد شد در کارتان محکم و کوشا باشید، من همین روزها به شما میرسم.»
«قیس» را در میان راه دستگیر کردند. او به ناچار نامه امام (ع) را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبیدالله بردند. از او خواستند نام افرادی که به حسین (ع) نامه نوشتهاند را افشا کند و یا در برابر مردم به حسین (ع) و پدر و برادرش دشنام دهد. او بالای قصر رفته و ضمن تمجید از علی (ع) و فرزندانش و معرفی خویش، ابن زیاد و یاران او را نفرین کرد و خبر از حرکت حضرت به سوی آنان داد و از مردم خواست دعوت حسین (ع) را اجابت کنند. لذا عبیدالله دستور داد او را از بالای قصر به پایین انداختند و بدنش قطعه قطعه گردید و این چنین به شهادت رسید.
از سخنان امام حسین (ع) در بین راه مکه تا کربلا:
من مرگ را جز سعادت نمیبینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمیدانم.
خُزَیمیّه
زمان: جمعه 18 ذی الحجه 60 هجری
حضرت و همراهان یک روز و یک شب در این منزلگاه توقف کردند. زینب کبری (س) هنگام صبح خدمت آن حضرت آمد و عرضه داشت: ای برادر! در نیمههای شب از خیمهها بیرون آمدم، شنیدم هاتفی این دو بیت شعر را میخواند:
اَلا یا عُیًنْ فَاحًتَفٍلی بِجْهًد
فَمُنً یُبًکی عُلَی الشُِهُدُاءِ بُعًدی
عُلی قَوًم تَقُودْهْمْ الْمُنایا
بِمٍقْدار اٍلی اٍنْجُازِ وُعًد
(هان ای دیده بسی گریه کن، کیست بعد از من بر این شهدا بگرید. مرگ، این گروه را به جایگاه خویش همی برد تا آن وعده که با خدای خویش کردهاند بجای آرند).
آنگاه حضرت، خواهرش زینب (س) را دلداری داده و دعوت به صبر کرد.
عدهای پیوستن «زهیر بن قین» به حسین (ع) را در این منزلگاه گفتهاند.
امام حسین (ع) خطاب به زینب کبری (س) در این منزلگاه میفرماید:
خواهرم! آنچه اراده و مشیت خدا بدان تعلق گرفته، همان خواهد شد.
زرُود
زمان: دوشنبه 21 ذی الحجه 60 هجری
«زهیر بن قین» که دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای آورده و به کوفه باز میگشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یک محل با حسین (ع) بود. هر دو در این منزلگاه به ناچار فرود آمدند. در حالی که زهیر با همراهانش مشغول خوردن غذا بود، حضرت از طریق نمایندهای، زهیر را به خیمهاش دعوت کرد، اما او بیاعتنایی کرد. همسرش به او گفت:«سبحان الله پسر رسول خدا ترا میخواند و تو او را اجابت نمیکنی!»، «زهیر» با اکراه به سوی حضرت رفت، اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی از چهرهاش نمایان شد و به همراهان گفت: «من به حسین ملحق خواهم شد، هر کس میل دارد در یاری فرزند پیامبر شرکت کند، با ما بیاید و هر کس با ما نیست با او وداع میکنم». لذا همسرش نیز او را رها نکرده و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر، همراه کاروان حسینی بود.
امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود:
ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه وخوک (از قوم بنی اسرائیل) لعنت نماید.
ثعْلبیّه
زمان: سهشنبه 22 ذی الحجه 60 هجری
حضرت، شبانه وارد این منزلگاه شد و خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و «هانی بن عروه» را به وی دادند.
پس حضرت فرمود: «انالله و انا الیه راجعون... لا خیر فی العیش بعد هولاء» (همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد) آن گاه اشک به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه کردند.
فرزندان مسلم پس از سؤال حضرت که فرموده بود: نظر شما چیست (اکنون چه خواهید کرد)؟ گفتند: « به خدا سوگند که ما باز نمیگردیم، مگر آنکه انتقام او (پدر) را بگیریم یا ما نیز به شهادت برسیم».
نوشتهاند: حسین (ع) با یارانش اتمام حجت کرد. اما گروهی که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند.
سخن امام حسین(ع) با مردی از اهل کوفه دراین منزلگاه:
به خدا سوگند که اگر تو را در مدینه ملاقات میکردم، اثر جبرئیل را در خانه ما، و نزول او برای وحی به جدم را به تو نشان میدادم. ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند...
زُباله
زمان: چهارشنبه 23 ذی الحجه 60 هجری
حضرت (ع) خبر شهادت مسلم و هانی و همچنین عبدالله بن بقطر را در این منزلگاه به یارانش داد. سپس فرمود: «شیعیان کوفه ما را بی یار و یاور گذاشتهاند. هر کس از شما بخواهد، میتواند باز گردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست». نوشتهاند: گروهی دیگر از همراهان بی وفای امام (ع) در این منزلگاه از گرد حضرت پراکنده شدند.
امام حسین (ع) که عبدالله بن بقطر را به سوی مسلم فرستاده بود در میان راه دستگیر و نزد عبیدالله بن زیاد بردند. او در بالای قصر دارالاماره، در مقابل مردم خود را نماینده امام حسین(ع) معرفی و بر یاری او تاکید نمود و آنها را بر یزید ملعون شوراند. به دستور ابن زیاد او را از بالای قصر به زیر انداخته و به شهادت رساندند.
امام حسین(ع) در جواب مردی که از آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» پرسیده بود، فرمود:
پیشوایی مردم را به راه راست هدایت کرد و گروهی اجابت کردند، و پیشوایی مردم را به گمراهی دعوت کرد و گروهی اجابت کردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند بود.
بَطْن العقبه
زمان: جمعه 25 ذیالحجه 60 هجری
پیرمردی به حضرت گفت: « به خدا سوگند از همین جا برگرد، زیرا در این سفر جز با نیزه و شمشیر مواجه نخواهی گشت. اگر آنها که ترا دعوت کردند، بار جنگ را هم به دوش میگرفتند و امور را برایتان مهیا میکردند و سپس بر آنها وارد میشدید، یک حرفی بود. اما با وضعیت پیش آمده ادامه راه را به صلاح تو نمیدانم». حضرت فرمود: «این مطلب برای من واضح و رأی همان است که دیدهای، ولی کسی بر مقدرات الهی پیروز نخواهد شد».
امام (ع) خطاب به یارانش میفرماید: «نمیبینم خود را جز اینکه کشته خواهم شد». یاران علت را که پرسیدند، فرمود: «در خواب دیدم سگانی به من یورش برده و در میان آنها سگی از همه درندهتر است و مرا قطعه قطعه میکنند».
از سخنان امام حسین (ع) در این منزلگاه:
بنی امیه مرا رها نکنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین کنند، خدا بر آنان کسانی را مسلط خواهد کرد که آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت.
شَراف (وذُوحُسم)
زمان: شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری
حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند. در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام (ع) با سرعت و قبل ازدشمن در منزل «ذو حسم» مستقر شد. آن گاه امام (ع) فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند.
لشکر حسین (ع) و لشکر دشمن (به فرماندهی حر) نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.
امام (ع) سپاه حر را چنین خطاب فرمود: «...ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت بر شما هستیم از مدعیانی که براساس عدالت رفتار نمیکنند و در حق شما ستم روا میدارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آنکه دعوتم کردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، باز گردم». تا حضرت (ع) خواست برگردد، حر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه میخواهی؟ حر گفت: مامورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. حال اگر نمیپذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه.
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود. در این حال، سزاوار است که مومن، لقای پروردگار را طلب نماید.
بیضه
زمان: یکشنبه 27 ذی الحجه 60 هجری
لشکر امام حسین (ع) و سپاه حر که به موازات و نزدیک همدیگر حرکت میکردند، در این محل فرود آمدند. حضرت در این منزلگاه لشکریان حر را مخاطب قرارداده، چنین فرمود: «بنی امیه به فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی نموده و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند... شما به من نامهها نوشتید و گفتید که با من بیعت کردهاید، حال اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید کار عاقلانهای کردهاید که من فرزند دخت پیامبر (س) و اسوهای برای شما هستم. اگر بیعتتان را بشکنید، سوگند به جانم! که از شما هم بعید نیست، چرا که با پدرم «علی» و برادرم «حسن» و پسرعمویم «مسلم» پیمان شکنی کردید. بدانید اگر چنین کنید سعادت خوتان را از دست دادهاید».
از سخنان حضرت در این منزلگاه:
ای مردم! رسول خدا فرمود: «هر کس سلطان ستمگر، پیمان شکن، حلال کننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است.
عُذیب الهجانات
زمان: دوشنبه 28 ذی الحجه 60 هجری
چند تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات کرده و اوضاع شهر را چنین توصیف کردند: «به اشراف کوفه رشوههایی گزاف دادهاند و اینک یک دل و یک زبان با تو دشمنی میورزند و سایر مردم دلشان با توست. اما فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده میشود».
امام (ع) از آنها درباره فرستادهاش «قیس بن مسهر» پرسید، گفتند: «وی را پس از دستگیری بالای قصر دارالاماره برده تا شما و پدرتان را لعنت کند، اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعنت کرد، و آمدنتان را خبر داد. از این رو ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به زمین انداخته و به شهادت رساندند». در این هنگام اشک از چشمان حضرت سرازیر گشت و این آیه شریفه را تلاوت نمود:
« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من یتنظر و ما بدلوا تبدیلا»
(از میان مومنان مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی کرده و به عهد خویش وفا کردند «به شهادت رسیدند» و برخی دیگر در انتظار شهادتاند...)
امام حسین (ع) هنگام شنیدن خبر شهادت «قیس» در این منزلگاه چنین دعا فرمود:
خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایی قرارده و در جوار رحمت خود جمع بفرما.