«الو الو کربلا جواب بده به گوشم...»
89/8/15 1:27 ع
اتل متل یه بابا اتل متل یه بابادلیر و زار و بیماراتل متل یه مادریه مادر فداکار
اتل متل بچههاکه اونارو دوست دارنآخه غیر اون دوتاهیچ کسی رو ندارنمامان بابا رو میخوادبابا عاشق اونهبه غیر بعضی وقتابابا چه مهربونهوقتی که از درد سردست میذاره رو گیجگاشاون بابای مهربونفحش میده به بچههاشهمون وقتی که هرچیجلوش باشه میشکنههمون وقتی که هرچیپیشش باشه میزنهغیر خدا و مادرهیچکسی رو ندارهاون وقتی که باباجونموجی میشه دوبارهدویدم و دویدمسر کوچه رسیدمبند دلم پاره شداز اون چیزی که دیدمبابام میون کوچهافتاده بود رو زمینمامان هوار میزدشوهرمو بگیرینمامان با شیون و دادمیزد توی صورتشقسم میداد باباروبه فاطمه، به جدشتو رو خدا مرتضیزشته میون کوچهبچه داره میبینهتو رو به جون بچهبابا رو کردن دورهبچههای محلهبابا یه هو دوید و زد تو دیوار با کلههی تند و تند سرش روبابا میزد تو دیوارقسم میداد حاجی روحاجی گوشی رو بردارنعرههای بابا جونپیچید یه هو تو گوشمالو الو کربلاجواب بده به گوشممامان دوید و از پشتگرفت سر بابا روبابا با گریه میگفتکشتند بچههاروبعد مامانو هلش دادخودش خوابید رو زمینگفت که مواظب باشینخمپاره زد، بخوابینالو الو کربلاپس نخودا چی شدن؟کمک میخوایم حاجی جونبچهها قیچی شدنتو سینه و سرش زدهی سرشو تکون دادرو به تماشاچیاچشماشو بست و جون دادبعضی تماشا کردنبعضی فقط خندیدناونایی که از بابامفقط امروزو دیدنسوی بابا دویدمبالا سرش رسیدماز درد غربت اونهی به خودم پیچیدمدرد غربت باباغنیمت َنبردهشرافت و خون دلنشونههای مردهای اونایی که امروزدارین بهش میخندینبرای خندههاتوندردشو میپسندینامروزشو نبینینبابام یه قهرمونهیهروز به هم میرسیمبازی داره زمونهموج بابام کلیدهقفل در بهشتهدرو کنه هر کسیهر چیزی رو که کشتهیه روز پشیمون میشینکه دیگه خیلی دیرهگریههای مادرمیقه تونو میگیرهبالا رفتیم ماستهپایین اومدیم دروغهمرگ و معاد و عقبیکی میگه که دروغه؟
شعر از زنده یاد ابوالفضل سپهر
کلمات کلیدی :
اتل متل بچههاکه اونارو دوست دارنآخه غیر اون دوتاهیچ کسی رو ندارنمامان بابا رو میخوادبابا عاشق اونهبه غیر بعضی وقتابابا چه مهربونهوقتی که از درد سردست میذاره رو گیجگاشاون بابای مهربونفحش میده به بچههاشهمون وقتی که هرچیجلوش باشه میشکنههمون وقتی که هرچیپیشش باشه میزنهغیر خدا و مادرهیچکسی رو ندارهاون وقتی که باباجونموجی میشه دوبارهدویدم و دویدمسر کوچه رسیدمبند دلم پاره شداز اون چیزی که دیدمبابام میون کوچهافتاده بود رو زمینمامان هوار میزدشوهرمو بگیرینمامان با شیون و دادمیزد توی صورتشقسم میداد باباروبه فاطمه، به جدشتو رو خدا مرتضیزشته میون کوچهبچه داره میبینهتو رو به جون بچهبابا رو کردن دورهبچههای محلهبابا یه هو دوید و زد تو دیوار با کلههی تند و تند سرش روبابا میزد تو دیوارقسم میداد حاجی روحاجی گوشی رو بردارنعرههای بابا جونپیچید یه هو تو گوشمالو الو کربلاجواب بده به گوشممامان دوید و از پشتگرفت سر بابا روبابا با گریه میگفتکشتند بچههاروبعد مامانو هلش دادخودش خوابید رو زمینگفت که مواظب باشینخمپاره زد، بخوابینالو الو کربلاپس نخودا چی شدن؟کمک میخوایم حاجی جونبچهها قیچی شدنتو سینه و سرش زدهی سرشو تکون دادرو به تماشاچیاچشماشو بست و جون دادبعضی تماشا کردنبعضی فقط خندیدناونایی که از بابامفقط امروزو دیدنسوی بابا دویدمبالا سرش رسیدماز درد غربت اونهی به خودم پیچیدمدرد غربت باباغنیمت َنبردهشرافت و خون دلنشونههای مردهای اونایی که امروزدارین بهش میخندینبرای خندههاتوندردشو میپسندینامروزشو نبینینبابام یه قهرمونهیهروز به هم میرسیمبازی داره زمونهموج بابام کلیدهقفل در بهشتهدرو کنه هر کسیهر چیزی رو که کشتهیه روز پشیمون میشینکه دیگه خیلی دیرهگریههای مادرمیقه تونو میگیرهبالا رفتیم ماستهپایین اومدیم دروغهمرگ و معاد و عقبیکی میگه که دروغه؟
شعر از زنده یاد ابوالفضل سپهر
نوشته شده توسط :داود::نظرات دیگران [ نظر]