«تار زدن و تار دل زدن»
89/8/9 11:13 ع
جهانگیرخان قشقایی،استاد حضرت آیه الله بروجردی و شهید مدرس و... جوانی بود شاهنامه خوان که تار هم می زد.در یکی از تابستانها که ایل قشقائی به سمیرم اصفهان کوچ کرده بودند تار جهانگیرخان خرابمی شود و به اصفهان می رود تا تارش را تعمیر کند.از شخصی سراغ تارساز را گرفته، او در جواب با سکوت خیره کننده ای یحیی ارمنی را در جلفا معرفی می کند.جهانگیرخان کنجکاو شده و از علت سکوت خیره کننده سوال می نماید. او در جواب می گوید:تا کی می خواهی تار بزنی؟! اگر مردی! برو تار دلت را درست کن.این کلام در جهانگیر بسیار اثر گذاشته جویای سلامت دل وطهارت نفس شده به سفارش او درب مدرسه علمیه ایستاده و ورود و خروج طلاب را ملاحظه می کند و فرق تار دست و تار دل را می یابد.وآن شد که تار و تار زنی را رها کرد و راه علم و دانشو معرفت راانتخاب نموده و استاد فنون عالیه معرفت گردید
کلمات کلیدی :
نوشته شده توسط :داود::نظرات دیگران [ نظر]