«گفتگویی زیبا با قرآن»
89/8/5 10:41 ع
گفتگویی زیبا با قرآن

گفتم: خستهام گفتی:
لاتقنطوا من رحمة الله از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::. گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین
المرء
و قلبه خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم گفتی: نحن اقرب
الیه من حبل الورید ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی! گفتی: فاذکرونی
اذکرکم منو یاد کنید تا یاد
شما
باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر
کرد؟ گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت
برای
منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟ گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله کارایی
که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::. گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من
بندهات هستم و ظرف صبرم
کوچیک...
یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا
شیئا و هو شر لکم شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...
اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی:
ان الله بالناس لرئوف رحیم خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::. گفتم: دلم گرفته گفتی:
بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58 ::.(
گفتم: اصلا بیخیال!
توکلت علی الله گفتی: ان الله یحب المتوکلین خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم! لی
این
بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که: و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر
اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره .:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن.
اگه خیری بهشون برسه،
امن
و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن
(حج/11) ::. گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه
نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/???) ::. گفتم: دیگه روی توبه ندارم گفتی:
الله العزیز
العلیم غافر الذنب و قابل التوب (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه
(غافر/?-?) ::. گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم
«آیا می دونید قبر امیر کبیر کجاست ؟»
89/8/5 10:41 ع
آیا می دونید قبر امیر کبیر کجاست ؟

اصلا تا حالا فکر کردین مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست ؟
.
.
.
.
احتمال قریب به یقین نمی دونید ...
تعجبی نداره
غصه هم نخورید خیلی ها مثل شما هستند
از جمله خود من که تا همین چند هفته پیش نمی دونستم و کاملا اتفاقی این موضوع رو فهمیدم
.
.
.
.
.
.
امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه که با دسیسه های یک سری وطن فروش و طماع در حمام فین کاشان به قتل رسید در شهر کربلا در کشور عراق به خاک سپرده شد
.
.
.
.
.
.
این
که چرا او را به کربلا بردند برای من سوال است و احتمال می دهم برای دور
ماندن مردم از مزارش وجلوگیری از تبدیل آن به میعادگاه مظلومان او را از
ایران و
ایرانی دور کردند
و اینکه چطوری در آن زمان جسد این مرد بزرگ رو با امکانات محدود آن زمان به عراق منتقل کرده اند هم باز جای سوال دارد
.
.
.
.
.
.
. اما چیزی که بیش از همه مایه شرمندگیست این است که اکثر قریب به اتفاق ایرانیها نمی دانند مزار این اسطوره تاریخ کجاست
تا زمانی که روابط ایران و عراق تیره بود و کسی حق سفر به کربلا رو نداشت شاید این ندانستن توجیه داشت ولی
امروزه با سفرهای متعدد مردم به عراق و کربلا جای بسی
تاسف است که حتی یکی از کسانی که از عراق بر می گردد نمی داند که امیر کبیر هم در آنجا دفن بوده
.
.
.
.
آیا فکر نمی کنید که همین عراقیها به ما خواهند خندید که چطور مردی رو که
بسیاری از داشته های امروزمان را مدیون اوهستیم فراموش کردیم؟
من که خودم از خودم خیلی خجالت کشیدم
البته
من تا حالا به عراق نرفته ام ولی به هر حال وظیفه ام بود به عنوان یک
ایرانی که دم از عشق به وطن می زنم بدانم که سرنوشت این مرد بزرگ پس از مرگ
چه شد.
توانستم این را پیدا کنم که :
چه اتفاقی باعث شد جسد امیرکبیر به کربلا منتقل بشود:
پس از فوت امیر نعش او را با احترام با حضور اعیان کاشان به پشت مشهد
کاشان حمل کردند و در جوار قبر حاجی سید محمد تقی مدفون ساختند. بعد از
آنکه عزةالدوله به طهران برگشت از ناصرالدین شاه اجازه گرفت که نعش شوهر را
به کربلا بفرستند. این اجازه تحصیل شد و جسد امیر بعد از چند ماه که از
قتل او گذشته بود به کربلا فرستادند. مقبر امیر هنوز هم در کربلا باقیست
.(آشتیانی (????): ???)
و در تاریخ زمان مرگ امیر چنین آمده است:
معتمدالدوله فرهادمیرزا برای ماده تاریخ قتل امیر این چهار عبارت را
یافته است: « امیرنظام، خدمت کرد، به هجدهم مه ربیع الاول مقتول گردید، مرد
بزرگی تمام شد » که همه با سال 1268 برابر است.( معتمدالدوله: ص 154 و 359)